آرمانشهر، از دیرباز موضوع تفکر گروه بسیاری از اندیشمندان بوده است. آنان علاوه بر اینکه درباره ویژگیهای آرمانشهر مطالبی نگاشتهاند، در این زمینه که چگونه شهر آرمانی صورت تحقق مییابد نیز سخن راندهاند. بررسی و تحلیل در این زمینه، بیانگر تفاوتها و شباهتهاست. نکتة شایان توجه، شباهت دیدگاه و اتفاق نظر درباره اصل «مشارکت» شهروندان در اداره امور محلی در قالب اجتماعات و تشکلهاست؛ به همین دلیل، به موازات پیشبرد مباحث مربوط به آرمانشهر، بحث درباره سازوکارهای شکلگیری و فعالیت تشکلها و اجتماعات محلی، اهمیت و جایگاه خاص خود را دارد.
به رغم اتفاق نظر درباره نقش سرنوشتساز مشارکت اجتماعات محلی، موانع بزرگی بر سر راه مشارکت وجود دارد که به طور مختصر میتوان گفت یا بستر مشارکتجویی وجود ندارد و یا راه مشارکتپذیری هموار نیست. سازمانهای مدیریت شهری اگر بتوانند بر موانع مشارکتجویی و مشارکتپذیری چیره شوند، گام بلندی به سوی تحقق شهر آرمانی برداشتهاند. این کار اما بدان سادگی که ادعا میشود نیست. مؤلفههای مؤثر بر «مشارکتجویی»ِ شهروندان متنوعاند ولی مهمترین آنها را «رضایت»، «اعتماد»، «احساس تعلق» و «هویت» دانستهاند؛ از دیگر سو، هنگامی که دربارة مهمترین مؤلفههای «مشارکتپذیری» کنکاش میشود، وجود روح «مردمسالاری» و باور داشتن کارگزاران به اهمیت واسپاری امور مردم بدانها بیشترین اهمیت را دارد. اگر چنین باوری در تمام سطوح و اجزای سازمان وجود داشته باشد، ساختار مدیریتی و اداری آن سازمان به سمت استقرار سیستمهای مشارکتی پیش میرود. سازمانی که بتواند نظامهای خود را بر این اساس تنظیم کند، با ایجاد روند مشارکتی و دخالت مردم در تصمیمگیریها و سرنوشت شهر، نوعی مشروعیت از جانب شهروندان دریافت میدارد و بدین ترتیب، چالشهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را به کمترین میزان کاهش میدهد.