اینکه چرا جامعهی ادبی و فرهنگی بریتانیا ای. ام. فورستر را برنمیتابید سؤالی است که باید پاسخش را در رمان اتاقی با یک چشمانداز جستوجو کرد؛ او را متخصص بازنمایی ریاکاری طبقاتی جامعهی بریتانیا در ادبیات مینامند.فورستر در این کتاب از دل قصهی سفر تفریحی دو زن جوان بریتانیایی به فلورانس، دست به موشکافی طنزآمیزی میزند. سفری که ابتدایش دغدغهی این دو زن برای داشتن اتاقی با چشمانداز رودخانه است و پایانش به کشفوشهودی غمانگیز از روابط میان آدمها و گریز ختم میشود. قهرمان داستانْ سفرش را در ایتالیا تا رُم ادامه میدهد و هدیهی رم را با خود به خانه میآورد: نامزدی با مردی از طبقهی روشنفکر و انگلیسیماب؛ مردی نامنعطف که نمایندهی جامعهی مردانی است که هیچ پیوندی با لطافت و روحیات زنانه ندارند؛ پیوندی که لطافت و شور در آن سبکسری تعبیر میشود. او این قواعد دستوپاگیر را برنمیتابد، آن هم درست زمانی که آدمها و داستانهای فلورانس دوباره پیش چشمش جان گرفتهاند. اما این بار نه در ایتالیا، بلکه در بریتانیا و در همسایگی خودش...