امروزه برخی اقتصاددانان در توضیح مسئلهی اقتصاد، یا اقتصاد کمیابی، میگویند انسان، این جاندار خردمند، نفرینشدهی اشتهای سیریناپذیر خویش است، و چون منابع کافی برای ارضای اشتهای همگان وجود ندارد، در واقع همهچیز کمیاب است. این دیدگاه که خواستههای ما نامحدود ولی منابع محدودند، قلب تپندهی این تعریف از علم اقتصاد است: مطالعهی چگونگی تخصیص منابع کمیاب برای برآورده ساختن نیازها و خواستههای مردم. ایجاد ثبات در بازارها، نظام مالی، اشتغال، و نظام پولی هم از وظایف علم اقتصاد است. پس به باور این اقتصاددانان، کمیابی عاملی است که ما را به کار کردن وامیدارد، چون تنها با کار است که میتوانیم بین خواستههای ظاهراً نامحدود و منابع محدودمان پل بزنیم.