دکتر سارازان، پزشک فرانسوی برای شرکت در یک کنگره ی بهداشتی به انگلستان می رود. پس از دیدار با نماینده ی یک بانک انگلیسی با خبر می شود که ارثیه ی هنگفتی برابر با پانصد میلیون فرانک فرانسه به او رسیده است. دکتر سارازان که مردی نیک خواه و میهن پرست است، تصمیم به ساخت شهری نمونه به نام فرانس ویل در آمریکا می گیرد که همه چیز برای آسایش مردم در آنجا فراهم باشد. در همین هنگام دانشمند آلمانی دیگری به نام پروفسور شولتز بنا به اتفاق در می یابد که او نیز در ارثیه ی هنگفتی که به دکتر سارازان رسیده، شریک است. در آن زمان روابط آلمانی ها و فرانسویان تیره است. به همین سبب پروفسور شولتز سعی می کند به هر ترتیب شده سهم خود را از ارثیه ی دکتر سارازان جدا کند و موفق هم می شود. او برخلاف دکتر سارازان سهم خود را به مصرف گسترش کارخانه ی فولاد خود و پروژه های محرمانه ی ساخت بمب می رساند. پس از مدتی پروفسور شولتز ناپدید می شود. دکتر سارازان تصمیم می گیرد برای پی بردن به واقعیت به کارخانه ی شولتز برود. در آنجا در می یابد که شولتز مدت هاست بر اثر انفجار یکی از دستگاه های ویرانگر خود کشته شده است. دکتر سارازان تصمیم می گیرد ازتاسیسات و دستگاه های کارخانه ی شولتز برای گسترش فعالیت هایش برای خوشبختی هم میهنان و همنوعانش استفاده کند.