نویسنده در این کتاب ماجراهای عجیب ولی واقعی پروندههای دادگستری و خاطراتش را به عنوان یک قاضی روایت میکند. نویسنده در روایتها قلم قضاوت را کنار میگذارد و به جنبههای طنزآمیز اتفاقها میپردازد. زبان طنز و نگاه تیزبینش سراغ همه میرود؛ از شاکی و متهم و شاهد و سرباز دادگستری گرفته تا خود نویسنده و فرهنگ سازمانی و محیط کاریاش.
وقتی اقیانوس وارد عدلیه شد بازنمایشی از رویدادهای تلخ و ناگوار اختلافهای مردم و بزهکاریهای موجود در جامعه است که از زبان نویسنده بسیار خواندنی و خندهدار از آب درآمده است.