قصه «چرخ و فلک» از زبان دختر بچه ۸ یا ۹ ساله با همراهی برادر کوچکترش بیان شده است. پدر این دو کودک که پیشتر چرخ و فلکی بوده، برای دفاع از کشور لباس جنگ پوشیده و مجبور به ترک خانه شده است.
سینا و خواهرش تلاش دارند تا پیش از ترک شهر چرخ و فلک پدر را که هم یادگار اوست از مهلکه بیرون آورده و با خود ببرند.
این داستان دقیقا از زمانی آغاز میشود که دشمن وارد شهر شده و مردم در حال ترک خانههای خود و عزیمت به شهرهای دیگرند.