داستان ابتدا از زندگی پسری که پدر، مادر و خواهرش را در سن 4 سالگی از دست می دهد آغاز می گردد، آن هم نه با یک تصادف یا مرگ طبیعی، بلکه قتل و خودکشی. خواهر بزرگ او پدر و مادرش را با ضربات چاقو به قتل می رساند و سپس خود را به دار می آویزد، پس از آن پسرک به صومعه منتقل می شود. به او گفته می شود که خواهرش گناه کار است، او می داند که خداوند مهربان است و گناهکاران را می بخشد، اما چه کسی آن ها را مجازات می کند؟ سوالی که ذهن او را همواره به خویش مشغول داشته است، بدون اینکه پاسخی دریافت کند. روایتی در دل ایتالیا، دورانی که در آن انسان ها را تفتیش عقاید می کردند و مجرمین و غیر مجرمین را با شعله های آتش نابود می ساختند.