… تلقی عمومی از اساطیر، قصهها و داستانهای کهن، «مردگی» و به سخن دیگر «افسانه و قصه» بودن آنهاست. نادرستی چنین پنداری دیریست که اثبات شده است. اسطورهها، قصهها و داستانها برخلاف سالخوردگی، کهنگی و خیالی بودن سرشار از زندگی، طراوت و تازگی و واقعیتاند. زندگی مادی و معنوی ملتهایی که در مسیر تاریخ فراز و نشیبهای بسیار دیدهاند با این اسطورهها، قصهها و داستانهای پیشین پیوندی استوار دارد و گذشت زمان نه تنها موجب فراموشی آنها – به دلیل افسانه و قصه بودن – نشده است بلکه در هر دوره به گونهای از عناصر، اجزاء و رموز و اسرار و پیام آنها سود برده شده است . به همین دلیل در روزگار ما تحقیق و بررسی میشود و تنها نه منتقدان و تحلیلگران آثار ادبی به تجزیه و تحلیل و بررسی و نقد آنها کمر بستهاند بلکه محققان تاریخ و فرهنگ، باستانشناسان، مردمشناسان و جامعهشناسان و روانشناسان نیز برای کشف و درک بسیاری از نهفتههای انسان به این سرزمین پر رمز و راز و شگفتی روی آوردهاند…
…بهرهمندی از اسطورهها، قصهها و داستانها و افراد و قهرمانان و اشخاص اساطیری، تاریخی و داستانی از دیرباز در ادب فارسی رواج داشته است و شاعران با استفاده از مفاهیم اشارات و اسرار و رموز و افراد و اشخاص آنها برای بیان معانی و مضامین و اغراض مقاصد گوناگون سود بردهاند. کهنترین صورتهای این کوشش در شعر فارسی به نخستین اشعار بازمانده در زبان و ادبیات فارسی باز میگردد و یکی از گستردهترین موارد کاربرد آن شعر ستایشی است که تا دوره حافظ و پس از او تا روزگار ما نیز در اینگونه اشعار دیده میشود که نقد و سنجش فراز و نشیب آن جایگاه دیگری میخواهد…