موآنا توی جزیره زندگی میکرد و عاشق اقیانوس بود.
اقیانوس هدیهی خاصی به موآنا داد. هدیه از دستش افتاد. مامانبزرگ باور داشت هدیهی اقیانوس قلب تهفیتی است. وقتی موآنا بزرگ شد، زد به دل اقیانوس تا قلب تهفیتی را برگرداند. موآنا و مائووی در این مسیر با هم همراه شدند.
موآنا به جزیرهاش برمیگردد؟