صالح اسیر میشود و همراه با مادر و خواهرش او را میبرند و میفروشند. زنی در مدینه این کودک را میخرد چون زیبا بوده است. این زن، زن یک شهید مسلمان بوده و بچهای همسن او داشته که میمیرد و صالح را به فرزندی میپذیرد. صالح همینطور پیشرفت میکند تا به وزارت عبدالملک مروان میرسد. در مقام وزیری هم به قتل میرسد.