آدمها وقتی میبینند واقعیت اطرافشان شمهای هم رضایتشان را برنمیانگیزد، آخرین سنگرشان میشود رؤیا، آخرین جایی که امیدهایشان برای تغییر واقعیت را در آن خرج میکنند. در دنیایی که ناگواریهای واقعیت زیباییهایش را بلعیدهاند، رؤیا دمدستترین راه آدمها برای زیستن یک دنیای بهتر است. رؤیا چیزی نیست که ترکش کرده باشیم و رویش یک پارچهی سفید انداخته باشیم و حالا آمده باشیم غبار را از رویش کنار بزنیم و دست به دامنش شویم؛ ما مادامی که از زندگی دست نکشیدهایم نمیتوانیم رؤیا را ترک کنیم. هر وقت که میخواهیم شمع کیک تولدمان را فوت کنیم، شبها که میخواهیم بخوابیم، هر وقت چشمهایمان را میبندیم یا به آینده یا چیزهایی که دوست داریم فکر میکنیم، رؤیا سراغ ما میآید. Iمهی ما پیوسته در حال پیمودن در رؤیاهایمان هستیم؛ اما قالب رؤیاها برای هر آدمی و در هر موقعیتی فرق میکند. گاهی ما در مورد خودمان خیالپردازی میکنیم و گاهی به جای دیگران و برای آنها رؤیا میبافیم. گاهی رؤیاهایمان ما را از واقعیت کنار میکشند و در وهم گم میکنند؛ گاهی هم باعث میشوند واقعیت را به جای بهتری برای زندگی کردن تبدیل کنیم. اندازهی رؤیاهای آدمها با هم فرق میکند. گاهی هم افراد رؤیاهای مشترکی را برای آیندهی مشترکشان میسازند؛ مثل رؤیاهایی که تغییرات اجتماعی بزرگ را رقم میزنند.
این روزها که جهانبینی نوجوانان پرمخاطبتر از قبل شده، اینکه نوجوانها در رؤیاهایشان چه چیزهایی را به تصویر میکشند شنوندههای بیشتری دارد. هرچند که ما در این شماره آنچه در رؤیاهایمان میگذرد را ننوشتهایم، اکثرمان سعی کردهایم با کالبدشکافی رؤیاهای خودمان یا دیگران به ابعاد مختلف رؤیا پی ببریم. سعی کردهایم با متنهای این شمارهی خاکستری، دیدگاهمان را درمورد چیستی رؤیا و چرایی و چگونگیاش بنویسیم. میخواهیم از بیرون به رؤیا که مدام درون آن سیر میکنیم، نگاه کنیم تا آن را بشناسیم؛ چراکه امید داریم بتوانیم با دستآویز رؤیا واقعیت دنیایمان را از چاه زشتی و سیاهی نجات دهیم.