ارکنی که فرزند مشاور نخستوزیر و از خانوادهای مرفه بود، نویسندگی را از دوران تحصیلش در دانشگاه آغاز کرد و در همان هنگام، از رهگذر رفاه خانوادگی که داشت، سفرهایی به آلمان، فرانسه و انگلستان کرد. ارکنی یکی از بهترین زباندانان نسل خودش بود: به زبانهای آلمانی، فرانسه، و انگلیسی تسلط کامل داشت و به همهٔ این زبانها مینوشت. او گرایشات کمونیستی و تباری یهودی داشت و همین باعث شد در دوران جنگ لباس افسری او را با توهین و تحقیر از تنش درآورند و به کار اجباری در جبهه روسیه بفرستندش. ارکنی در دوران جنگ اسارت و تحقیر زیادی کشید و رنج بیپایاتی را متحمل شد. «خانواده تُت» اعتراض هنرمندانه ارکنی علیه بیدادگری، تحقیر و پوکمغزی است. ماجرا در سومین تابستان شروع جنگ دوم جهانی، در روستایی کوهستانی و در خانه لایوش تُت، آتشنشان روستا اتفاق میافتد. پستچی دهکده مردی خلوضع است که نامههای سربازان را به جای رساندن به صاحبانشان، پاره میکند، در نتیجه مردم از وضع عزیزان خود، بیخبرند؛ اما اولین نامه که مال ژولا تت است به دست والدینش میرسد. او در نامه خبر مرخصی گرفتن و آمدنش به خانه را داده است. اما درست زمانی که خانواده با شادی دارند برای پذیرایی از ژولا آماده میشوند، نامه تلگرامی دوم میرسد. نامهای که فقط خواننده از آن باخبر میشود: صلیب سرخ مجارستان با نهایت تأسف بهاطلاع میرساند که سرباز وظیفه ژولا تُت در نبرد با دشمن قهرمانانه شهید شد.» این تلگرام به مقصد نرسیده داستان تراژیک و ابزورد کتاب را میسازد. تلاش و کوشش خانواده تت به جدالی بیهوده مبدل میشود. داستان ساختاری گروتسک دارد و شاید به نوعی افسانه سیزیف را تداعی میکند که محکوم شده بود صخرهای را تا سر کوه بغلتاند و پس از جان کندن زیاد آن را از آن بالا رها کند و تا ابد این کار را تکرار کند. ارکنی عقیده دارد زندگی ما انسانها پر از کارهای سیزیفوار است: «جنگ، نقطهٔ عطف زندگی و اندیشههایم، چیزهای زیادی به من آموخت. این را نیز که تاریخ کشور ما همواره مملو از لحظهها، دورانها، و قرنهای سیزیفی بوده است، اما هیچگاه نه آنطور که در این جنگ. صخرهای که ما آنجا، در کنار دُن، میغلتاندیم محکوم به بازپسغلتیدن بود، هم آنجا، هم دیرتر، هر چندبار که شانههامان را بر آن نهادیم...تاریخ خود را در اشکال گوناگون تکرار میکند. چنین دورانهایی بسیار بودهاند، تتها هم بنابراین بسیارند. چنانچه سرنوشتِ مردمی به آنها تندهی و تمکین آموخته باشد، دشوار بتوان آن را که تا سرحد فرسودگی تمکین کرده است گناهکار شمرد.»