روش این پژوهش تطبیقی در رویارویی با اندیشهی هایدگر و سنجش خوانش فردید از آن، بازخوانی تأویلی و نقد سرگشتگیهای فکری و پیامدهای اخلاقی و سیاسی میراث اوست. از هایدگر در بازاندیشی «معنا»ی زمانمند و تاریخمند هستی، درک تازه از امر قدسی و سپهر هنر، نقد سلطهی ذهنبنیاد و فنسالار، باهمـبودگی در «قرارگاه» هستی و، مهمتر از همه، بازاندیشی سبک زیستی دیگر در جهانی شایستهی شأن انسانی و… میتوان بسیار آموخت. اما باید بتوان «باـوـدر برابر» هایدگر اندیشید و نقد پیامدهای «سایهی» آن اندیشه، یعنی «تشخصزدایی یزدانشناختی» و «تاریخگرایی تقدیری» را فراموش نکرد.
شکاف هستیشناختی دنیای فرهنگها یا تمدنهای جهانی و درک اهمیت ادوار تاریخی و گسستهای معرفتشناختی و نسبیت معرفتها و گفتمانهای مسلط بر هر عصر و ضرورت ساختگشایی از ترکیبهای شتابزده بهمنزلهی شرط امکان هرگونه ارتباط ذهنی یا گفتوگوی واقعی اجتماعی، از جنبههای قوت پرسمان فلسفی هایدگر و میراث خوانش ایرانی فردید از هایدگر است. اما هویتگرایی ذاتانگارانهی فرهنگیـتمدنی میتواند پرسشگری فلسفی را بدل به رویکردی بنیادانگار و مدافع بازگشت سیادتهای فرهمند سنتی و سیاسی سازد.