می توان گفت که برخی از جریانهای ایرانی مانند ملامتیه و قلندریه در سیر تاریخی خود، از ایران پیش از اسلام به سدههای میانی هجری، با کمی دگردیسی، نخست از ایستگاه مجون یا مجانه در بصره، کوفه و بغداد سدههای اول و دوم هجری گذر کرده، سپس در سدهی سوم و چهارم در برخورد با آموزههای دینی، به ذوق و سلیقهی تصوف و شریعت نزدیک شده و ملامتیه نام یافته و دوباره در سدههای میانی، از تصوف اسلامی دور گشته، به مجانه و اصل ایرانی خود نزدیک شده و قلندریه نام گرفته است. ساختار نزدیک واژههای مجون و مجانه در تازی با مغانهی پارسی، اشارهی آشکار نخستین فرهنگنویسان عربیزبان به غیر عربیبودن مجون و همسویی باورها و رفتارهای گروه ماجنان در ادب تازی با آیینهای زرتشتی، ما را بر این میدارد که مجانه را عربیشدهی مغانهی پارسی و شعر مجون را ترجمان ادبیات مغانه بپنداریم. شیفتگی ماجنان به آیینهای زرتشتی و مغانگی و نه آموزههای اسلامی سبب شده تا از سخنان و رفتارهای آنها به زندقه یاد شود، تعبیری که یادآور اصطلاح کفر مغ در نوشتههای پارسی است.