روانشناسی در ایران قدمت زیادی ندارد، مخصوصاَ اگر بخواهیم آن را بهعنوان رشتۀ مستقل دانشگاهی به حساب بیاوریم. اما این تاریخ کوتاه در ایران، تاریخی پراهمیت و افتخارآفرین بوده است. افرادی پرچمدار این حرکت علمی بودند که سخت شیفتۀ دانش و فرهنگ و آزادگی بودند و جملگی با تمام نیرو سعی کردند آموختهها و دریافتهای خود را، سخاوتمندانه و دلسوزانه، به نسلهای جدیدتر منتقل سازند. از مشخصات بارز این پیشگامان، اعتقاد عمیق آنان به علم از یک سوی و نگرش به دستاوردهای جدید در پرتو میراث فرهنگی و تاریخی ایران، از سوی دیگر بود. این روانشناسان همگی به ادبیات فارسی عشق میروزیدند؛ با تاریخ و فرهنگ ایران آشنا بودند؛ و هرکدام، دست کم، یک یا دو زبان خارجی را میدانستند. عدهای از آنان در برابر اصطلاحات خارجی معادلهایی وضع کردهاند که هنوز به کار میروند و حکایت از ظرافت، تیزبینی و نازکاندیشی آنان میکند. این روانشناسان درعین حال که روانشناسی را جزء علوم طبیعی میشمردند و بر کاربرد روش تجربی و آزمایشگاهی در تحقیقات روانشناختی تأکید میکردند، وجه کاربردی روانشناسی را مخصوصاَ در زمینۀ تعلیم و تربیت، سنجش تواناییهای ذهنی و مداخلههای روانشناختی، در برنامۀ آموزشی خودشان قرار داده بودند. آن چه این بزرگان انجام دادند، معرفی روانشناسی به جامعۀ علمی بود.