موذنی در بسیاری از داستانهای کوتاه خود از جمله داستانهای این مجموعه علاقه خود را به بررسی روانشناختی کاراکترهایش نشان داده است. او مانند یک سفالگر و پیش چشم مخاطبانش شخصیتها را قوام و شکل میدهند و در نهایت مخاطب را دعوت به نوعی همذات پنداری با آنها میکند. در این شیوه خاص شخصت داستان چنان با ظرافت و بر مبنای واقعیتهای ملموس و قابل درک پیش روی مخاطب ترسیم و شکل میپذیرد که مخاطب با بخشی یا تمامی سرگذشت او حس همذات پنداری و احساس وجود تجربه مشترک دارد و همینم مساله به نویسنده کمک میکند تا تیر تاثیرگذاری خود را در بهترین و شبیهترین شکل ممکن به هدف بنشاند.