مهر گل یک دختر روستایی است. دغدغه اش بودن با جنگل بابا، تحمل غرغر های مامان، خوب درس خواندن و حرص خوردن از دست کار های بابا و پسر خاله اش علیرضا است اما دنیای آرام مهر گل را آب و آتش تهدید می کند!
آب و آتش را هم خود آدم ها به جان خودشان انداختند. از این طرف سیل آمده و روستا را با خودش برده و از طرف دیگر، آتش سوزی جنگل و جنگل بابا به زحمت زیادی انداخته است خالا اوست و راه سختی که پیش رو دارد. سر جای جایش بماند و غصه بخورد یا از جا بلند شود و فشار سختی ها را تحمل کند!
ابر های سفید، تلاشی است برای نشان دادن اهمیت طبیعت در زندگی ما. دریچه ای تازه به دنیایی که به ظاهر برایمان تکراری است اما هنوز چیز های زیادی برای کشف کردن دارد.