کریستوا در این کتاب مختصر از مواجهه ی شخصی اش با جهان آثار داستایفسکی می گوید و در عین حال روایتی روان کاوانه و فمینیستی از منظومه ی فکری او به دست می دهد. گذشته از این، کنکاش در مفاهیمی همچون خدا، دیگری، خشونت، امر زنانه و ایده ی پدر مجالی فراهم می کند تا کریستوا از تأثیرات داستایفسکی بر تفکر خودش نیز پرده بردارد. بدین قرار، متن حاضر هم برای خوانندگان آثار داستایفسکی و هم برای مخاطبان تفکر کریستوا اثری روشنگر و قابل اعتنا است و تو گویی به سفری در جهان و حیات ذهن بدل می گردد.