اگر «زندان» را از «دفترهای زندان» آنتونیو گرامشی برداریم، عمق حساسیت و روشنبینی این نوشتهها بهحدیست که گویی فیلسوف و متفکری مارکسیست، با ایدههایی رهاییبخش، درنهایت آرامش خیال در ویلایی در لوزان سوییس پشت میز کارش نشسته و با فراغبال تقریر کردهاست! درحالیکه گرامشی، دفتر سوم از میان دفترهای زندان(دومین مجلد منتشر شده با ترجمهی فارسی پس از مجلد دفترهای اول و دوم) را در اوج مصائب جسم و روحش نوشت؛ مصائبی که بیوقفه و پیدرپی ادامه داشتند تا لحظهی مرگش! با اینهمه، دفتر سوم بیکموکاست، بهمثابهی پروژهای فکری و آیندهنگرانه، در همان مسیر دفترهای اول و دوم است که خطومشی روشنفکر متعهد را در نسبتش با اکنون و پیشازاین، هویدا میکند. فیلسوف ایتالیایی در دفتر سوم دفترهای زندان، هم به سراغ حاشیهنویسی بر نشریات رفته، هم به ترجمه و گزیدهنویسی نوشتههای مارکس پرداخته و هم در تاریخ، مذهب، سیاست، ادبیات، مردم و روشنفکری تدقیق و تجسس کرده و تیزبینانه نقطههای اتصال و انفصال را یافته و بسط دادهاست. دفترهای زندان، موهبتیست که روشنفکری یگانه، با وجود گرفتاری در چنگال فاشیسم، برای ما به ارمغان گذاشته و بهترین راه ارج نهادن به او، خواندن آنهاست، درست همانی که خود او خواستارش بود.