آیا شما بالاتر از حد متوسط هستید؟ آیا فرزند شما دانش آموز است؟ آیا کارمند شما درونگرا است یا برونگرا؟ هر روز ما را با معیار میانگین ها می سنجند، بر اساس اینکه چقدر به آن نزدیک شده ایم یا چقدر از آن انحراف داریم قضاوت می کنیم. این فرض که معیارهایی که ما را با میانگین مقایسه میکنند مانند معدل هایمان، نتایج تست شخصیت و رتبهبندی بررسی عملکرد چیزی معنادار را در مورد پتانسیل ما آشکار میکنند، چنان در آگاهی ما جا افتاده است که حتی آن را زیر سوال نمیبریم. تاد رز نویسندهی کتاب اسب سیاه از دانشگاه هاروارد می گوید که این فرض به طرز شگفت انگیزی و از نظر علمی اشتباه است. در پایان میانگین رز، یک ستاره در حال ظهور در زمینه علم فردی نشان می دهد که هیچ کس متوسط نیست. نه تو نه بچه های شما نه کارمندان شما این یک شعار توخالی نیست این یک واقعیت ریاضی با پیامدهای عملی عظیم است. اما در حالی که میدانیم مردم به روشهای متمایز یاد میگیرند و رشد میکنند، این الگوهای رفتاری منحصربهفرد در مدارس و کسبوکارهای ما که حول محور «فرد متوسط» اسطورهای طراحی شدهاند گم میشوند. این مدل با اندازه متوسط، تفاوتهای ما را نادیده میگیرد و در تشخیص استعدادها ناکام است. وقت آن است که آن را تغییر دهید. سه اصل فردیت. اصل ناهمواری (استعداد همیشه ناهموار است)، اصل زمینه (ویژگی ها یک افسانه هستند) و اصل مسیرها (همه ما در جاده ای که کمتر سفر کرده ایم) به ما کمک می کند تا منحصر به فرد بودن واقعی خود و دیگران را درک کنیم و بفهمیم چگونه باید از آن استفاده کنیم.