سینمای شوروی برای تمامی فیلمسازان، سینما پژوهان، دانشجویان سینما و علاقهمندان پروپاقرص آن واژهای آشنا و البته قابل تامل است. این ویژگی نهتنها معطوف به اسامی پرافتخاری است که با شنیدن آن در ذهن هر سینما دوستی متبادر میشوند، بلکه بهواسطهی ویژگی ایدئولوژیک بودن آن نیز هست.
از سال 1917 که انقلاب سرخ بلشویکها به ثمر نشست و تودههای مردم از هر صنف و نژادی، حکومت مستبد و خودکامهی تزاری را سرنگون کرده و بنیاد حکومتی مبتنی بر ارادهی کارگران و دهقانان را بنا کردند، تا سال 1990 که این توهم حکومت مردم بر مردم در برابر ارادهی انسانهایی که نمیخواستند عدهای بهزعم خود، «برگزیدهی خلق» بهجای آنها اندیشیده و برای تمامی شئون زندگی عمومی و خصوصی آنها قانون وضع کنند، فروریخت، هنر سینما فیلمهای زیادی را از این سرزمین به دیگر آثار خود افزود. فیلمهایی با طیفی از سرخی تا سبزی.
از یکسو آثاری مانند اکتبر ده روزی که دنیا را تکان داد، رزمناو پوتمکین، شهروند بزرگ، مادر و مانند آنها که همگی با واقعگرایی سوسیالیستی، سعی در روایت مستقیم یا غیرمستقیم انقلاب سرخ را داشتند، و از سوی دیگر فیلمهایی اساطیری یا قومی- قبیلهای، که راوی داستانهای مردمانی بودند که پیش از انقلاب سرخ، همانند دیگر مردم دنیا به زیست طبیعی و غیرایدئولوژیک خود ادامه میدادند.