اشکانیان (۲۴۷ ق.م تا ۲۲۴ م) از دودمانهای شگفتآور تاریخ ایراناند، زیرا از یک سو با ۴۷۱ سال پادشاهی دیرپاترین دودمان تاریخ ایران هستند و از سوی دیگر نوشتههای تاریخی و آثار باستانشناسی اندکی از آنان در دست داریم. هیچ کتاب تاریخیای از دوره اشکانی بر جای نمانده است و در منابع ایرانی فقط اشاراتی مبهم به اشکانیان شده است، چنانکه فردوسی بهزیبایی سروده است: ازیرا جز از نام نشنیدهام نه در نامه خسروان دیدهام منابع تاریخی یونانی و رومی نیز نگاهی حاشیهای به اشکانیان داشتهاند و فقط هنگامی از آنان نوشتهاند که جنگی میان ایرانیان و رومیان رخ داده است، بنابراین دورههای صلح میان دو دولت در تاریکی تاریخ فرو رفته است. افزون بر این، چنین به نظر میرسد که اشکانیان نیز چندان به ثبت تاریخ خود توجهی نداشتهاند، زیرا سنگنوشتههای اندکی از آنان بر جای مانده است که هیچیک گزارش تاریخی مهمی ارائه نمیکنند. در این وضعیت یگانه ابزار باقیمانده برای تاریخپژوهان سکههای بهدستآمده از این دوره است، به گونهای که امروزه چندین پادشاه اشکانی را فقط از روی سکههایشان میشناسیم. این محدودیتها سبب شده که با وجود گذشت چند سده از آغاز پژوهشهای دانشگاهی و کاوشهای باستانشناسی، هنوز نوشتن تاریخی پیوسته و دقیق از این «فرمانروایان فراموششده» آرزویی دستنیافتنی باشد. با وجود همه این کمبودها، امروزه بهخوبی میدانیم که اشکانیان نقشی محوری در نگهبانی از فرهنگ و تمدن ایرانزمین داشتهاند. آنها نزدیک به پنج سده چونان سدی نفوذناپذیر از یک سو در برابر یورش سلوکیان و رومیان به ایرانزمین ایستادند و از سوی دیگر جلو تاختوتاز کوچنشینان در شمالشرق ایران را گرفتند. برای درک بهتر این موضوع باید به یاد داشت که در دوران فرمانروایی اشکانیان، شاهان سلوکی سه بار و رومیان شش بار با لشکرهای انبوه به ایرانزمین یورش آوردند، ولی هیچکدام نتوانستند کاری از پیش ببرند و شکستخورده و سرافکنده ناچار به عقبنشینی شدند (البته در این دوره جنگهای کوچک بسیاری نیز روی داد که اشکانیان در بسیاری از آنها پیروز شدند). این پیروزیها در زمانهای به دست آمد که رومیان سرتاسر اروپا، شمال آفریقا، آناتولی و سوریه را به تصرف درآورده بودند و هیچ قدرتی جز اشکانیان نتوانسته بود در برابر توسعهطلبی آنان ایستادگی کند. اگر فرمانروایی یونانیان در ایرانزمین پابرجا میماند یا رومیان این سرزمین را تصرف میکردند چهبسا زبان، فرهنگ و تمدن ایرانی برای همیشه از میان میرفت و امروز دیگر نشانی از ایران و ایرانی باقی نمیماند، چنانکه تمدن کهن و ریشهداری چون مصر باستان زیر فشار فرهنگ یونانی و رومی از میان رفت. بنابراین ایرانیان امروز هویت و فرهنگ خویش را به کمانداران دلیر اشکانی مدیوناند. سومین کتاب از «مجموعه تاریخ ایرانزمین» به معرفی تاریخ، تمدن و فرهنگ ایرانزمین از برافتادن هخامنشیان تا برآمدن ساسانیان میپردازد. موضوع اصلی این کتاب شاهنشاهی اشکانی و فراز و فرودهای تاریخی آن است و کوشیدهایم سیمای غبارآلود این «فرمانروایان فراموششده» را برای نسل جوان ایرانی نمایان کنیم، با این همه، در فصلهای نخستین این کتاب خیلی کوتاه سلوکیان و دولتهای ایرانی پدیدآمده پس از مرگ اسکندر را نیز معرفی کردهایم. تأثیر جهانی تمدن و فرهنگ ایرانی یکی از موضوعهایی است که نیازمند توجه بیشتر پژوهشگران ایرانی است و بزرگترین امید نگارنده آن است که در آینده کسانی از میان خوانندگان همین کتاب به پژوهش در این زمینه بپردازند. چنانکه در پیشگفتار کتابهای پیشین نوشتهایم، مهمترین هدف این مجموعه آشنا کردن عموم ایرانیان با تاریخ و تمدن کهن ایرانزمین است و میکوشد پلی باشد بین علاقهمندان غیردانشگاهی و کتابهای پژوهشی دانشگاهی. در این کتاب نیز همین هدف را پیگیری کردهایم و کوشیدهایم، با بهره بردن از بهترین و بهروزترین پژوهشهای دانشگاهی، گزارشی دقیق و علمی با زبانی روان و غیرتخصصی درباره اشکانیان به خوانندگان گرامی ارائه کنیم و برای دوستداران جدیتر تاریخ ایران دری به سوی آثار تخصصیتر و جهان زیبای ایرانشناسی بگشاییم.