در یک روز سوزان تابستان، ۱۹۹۸ ماشین آیلین برایت باردار در بزرگراه خراب می شود و به ناچار پسرش ،جک را به همراه دو خواهر کوچک ترش تنها در ماشین رها می کند تا شاید بتواند کسی را برای کمک کردن پیدا کند جک و خواهرانش، جوی و مری از گرما کلافه می شوند و از ماشین پیاده و در بزرگراه به دنبال مادرشان می گردند جست وجویی که تا سه سال بعد زمان حال داستان همچنان ادامه دارد. سه سال بعد جک هنوز مسئولیت بر گردنش هست؛ مسئولیت ،خواهرانش مسئولیت مراقبت از آنها مسئولیت اطمنیان از این که کسی از تنهایی شان در خانه باخبر نمی شود و کاملا به طور ناگهانی مسئولیت کشف کردن حقیقت درباره ی اتفاقی که برای مادرشان افتاده …