در ابتدای این کتاب آمده: «سالم دره، هنوز در خواب بود که آن پنج نفر از ماشین بنز سیاه رنگ پیاده شدند. یکی کوتاه تر از همه، دونفر کمی چاق و دو نفر دیگر یکی بلند و چهارشانه و بعدی قدی کشیده داشت؛ اما لاغرتر از بقیه بود و یک پایش میلنگید. آنها سراغ خانه کدخدا رحمان را گرفتند و چهار روز در سالم دره ماندند.»