در زمینۀ آموزش فیلمنامهنویسی کتابهای پرشماری به فارسی نوشته یا ترجمه شده است و میتوان گفت که تقریباً همه کتابهای فیلمنامهنویسی بر ساختار سهپردهای استوارند، زیرا الگویی یکدست را برای آموزش فراهم میآورند و برای هر یک از جنبههای داستان، از شخصیت گرفته تا لحن و درونمایه، میتوان از فیلمهای فراوان نمونه آورد. با توجه به این موارد، میتوان نتیجه گرفت که ساختار سهپردهای، پایه و بنیان آموزش فیلمنامهنویسی است.
ازسویدیگر، در تاریخ سینما فیلمهای پرشماری را میتوان ذکر کرد که از این ساختار سر پیچیدهاند و قواعد آن را زیر پا گذاشتهاند. شمار این گونه فیلمها در دو سه دهۀ اخیر روبهفزونی گذاشته است. شاید این رویکرد را بتوان ناشی از تکراری شدن ساختار سهپردهای دانست.
کتاب فیلمنامهنویسی متفاوت با همین رویکرد نگارش یافته است. این کتاب، ضمن تأکید بر اهمیت ساختار سهپردهای، راههایی را برای دگرگونی ساختاری و درونمایهای پیشنهاد میکند. این راهها و روشها حالت تجریدی و تجویزی ندارند بلکه، برعکس، بر نمونههایی عینی از فیلمهای موجود استوارند؛ فیلمهایی که گاه موفقیتشان در گرو سرپیچی از ساختار سهپردهای است