زندگی در روستا برای دختر جوان و جاه طلبی مثل دالیا خالی از لطف و هیجان بود اما از جاده ی شهر که راهی میشدی در چشم به هم زدنی به دل زندگی میرسیدی به کافه ها و زنان زیباپوش به وادی رؤیاها این بود که راهی شهر میشد به سودای آن زندگی بهتر ماجراجویی و ..عشق هر چه از ملال و فقر نجاتش دهد. غافل از این که شاید بهای آن ماجراجویی ها عشق بود و پیشتر جایی نزدیکتر نطفه بسته بود.