حدود صدوبیست سال قبل ، مظفرالدین شاه قاجار سینما را به ایران آورد اما سی سال طول کشید تا نخستین فیلم سینمایی ایرانی ساخته شود «حاجی آقا آکتور سینما». زمان روزی روزگاری در طهران روایتی از چگونگی ساختن این فیلم است. داستان مردان و زنانی که با جان و دل سعی کردند بر سختی های فراوان کار غلبه کنند و اولین فیلم بلند سینمایی را بسازند اما داستان تنها بیان تلاش انسان ها نیست. روایت اصلی را یک فرشته تبعید شده به زمین بیان می کند فرشته ای که ناگهان سینما را کشف کرده و با دیدن فیلم یقین می کند که سینما چیزی است شبیه دنیای فرشتگان سرشار از رؤیاهایی که روی پرده سفید سینما جان می گیرد و همه به اشتراک آن را میبینند رؤیاهایی که هم وجود دارد و هم نیست ماجراهای طنز آلود و گاه غمناک فرشته ای که عاشق سینما شده است در کنار تلاش های جوانی که شیفته بازیگری در فیلم است و نیز یک جیب بر که برای اثبات عشقش به دختری ارمنی درصدد شکار فرشته است؛ سه ضلع مثلث این رمان اند سال ۱۳۱۰ تهران سینما و فرشته ای که دیدن فیلم دلتنگی غربت را در ذهنش کم رنگ می کند.