پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تحلیل طبقاتی و دیگر ساختارهای بنیادین سرمایهداری توسط نظریهپردازانی که استدلال میکردند زندگی اجتماعی و اقتصادی به فرهنگ قابل تقلیل است، کنار گذاشته شد. تحلیلی که در آن انتخابهای ما به جای محدودیتهای تحمیلشدهی بیرونی و جبرگرایی اقتصادی، منعکسکننده تفاسیر ما از جهان اطراف هستند. احیای مجدد سرمایهداری در چند دههی اخیر نابرابریهای فاحش در ثروت و قدرت، دانشمندان علوماجتماعی را به بازگشایی خطوط ماتریالیستی سوق داده است. اما اشتباه است اگر وانمود کنیم چرخش فرهنگی هرگز اتفاق نیفتاده است. ویوک چیبر در عوض نظریه فرهنگی را بهطور جدی درگیر میکند و تلفیقی از ماتریالیسم و مفیدترین بینشهای رقیب را پیشنهاد میکند.
چیبر نشان میدهد که میتوان استدلالهای اصلی را از چرخش فرهنگی در یک چارچوب ماتریالیستی قوی تطبیق داد: میتوان توافق کرد که ساخت معنا نقش مهمی در عاملیت اجتماعی ایفا میکند، درحالیکه هنوز قدرت بنیادی ساختار طبقاتی و تشکیل طبقات را به رسمیت میشناسد. بهزعم چیبر ماتریالیسم کلاسیک در واقع پدیدههایی را توجیه میکند که نظریهپردازان فرهنگی تصور میکردند در توضیح آن ناتواناند؛ او نشان میدهد «طبقه» از جنبههای مختلف در واقع بهطور مرکزی تحت تأثیر عوامل فرهنگی قرار دارند.
ماتریس طبقه بهدنبال ساماندهی فرهنگ در تحلیل سرمایهداری مدرن نیست، بلکه نویسنده با نثری بهوضوح مثال زدنی، فرهنگ را در کنار آنچه مارکس «جبر دستوپاگیر روابط اقتصادی» میخواند، قرار میدهد.