«در بند باد» رمانی به قلم امیر سیدزاده (۱۳۶۳)، نویسنده معاصر ایرانی است. در بریدهای از این کتاب میخوانیم: چند لحظه بعد، ملیحه خانم هراسان وارد مغازه شد و با چهرهای وحشتزده تکرار میکرد: «تهمینه... تهمینه دخترمان...» آقا رسول چکشی را که در دست داشت، روی زمین انداخت و سراسیمه به طرف همسرش رفت و پرسید: «تهمینه چه شده است؟!» ملیحه خانم وحشتزده فریادزنان و بریده بریده گفت: «تهمینه.... تهمینه... از بالای پشتبام زمین افتاده است...» من و آقا رسول با عجله و شتابان خودمان را به محل حادثه رسانیدیم و تهمینه را وسط حیاط مشاهده کردیم که همچون یک عروسک بیجان بر زمین افتاده بود. با دیدن آن منظره، آقا رسول فریاد میزد و میگفت: «خدا به ما رحم کن آخر این چه بلایی بود که به سرمان آمد؟!...»