اواخر اکتبر. پس از نیمهشب. منتظر پسر هجده سالهتان هستید. دیر کرده. از پنجره به خیابان چشم میدوزید. او را میبینید. ولی تنها نیست. مسلح است و به سمت یک نفر میرود.
باورتان نمیشود. پسر شوخطبع و خوشحال شما درست جلوی خانه، یک غریبه را میکشد. دلیلش را نمیدانید. ولی حالا آیندهاش نابود شده و تحت بازداشت است.
آن شب با درماندگی میخوابید. همه چیز از دست رفته.
تا اینکه بیدار میشود...
و از دیروز سر درمیآورید.
دوباره بیدار میشوید...
و از دو روز قبل سر درمیآورید.
هر بار، یک روز عقب میروید و از لحظهی قتل فاصله میگیرید. حالا فرصت دارید جلوی آن اتفاق منحوس را بگیرید. پاسخ معما و علت وقوع این جنایت، جایی در گذشته است. چارهای ندارید؛ باید پیدایش کنید...