جک همیشه ترجیح میداد که به سفرهای دریایی طولانی برود تا از پدربزرگ مستبدش دور بماند.
اما عاقبت پدربزرگ میمیرد و با تقسیم ارثیه، جک وارث ثروت هنگفتی میشود؛ ثروتی که درهای دنیایی جدید را به روی جک باز میکند.
اما جک چیز زیادی دربارهی قوانین و آداب زندگی جدیدش نمیداند و این گونه است که آیوی میپذیرد آداب و رسوم دنیای جدید را به جک بیاموزد؛ دنیایی که همهچیز دارد:ثروت، تجملات، حسادت، توطئه، هیجان، … و البته عشق.