حماسه در ایران، همیشه ریشه در ادبیات مردمی داشته؛ نیروی محرکه مقاومتهای اجتماعی را در برابر بیگانگان تامین میکرده است. این کتاب نه در قالب یک سیر تاریخی، بلکه با طرح یک چهارچوب مفهومی برای تبیین نظریه «حماسهگرایی تشیع» نقش تشیع را به عنوان یکی از منابع اصلی فرهنگ حماسی، بهویژه نقش راهبرانه نیرومند فردوسی را در این روند بررسی کرده است؛ نقشی که در هزارسال اخیر، در مسیر شکلگرفتن هویت اجتماعی و تاریخی ایرانیان پیوسته تقویتشده، جایگاه مهم شاهنامه در ایران امروز نیز در همین راستا قابل درک است. رشد سیاسی تشیع نیز که مسیری از سرکوب تا اقتدار را از عصر عباسی تا صفوی طی کردهاست، از حیث تبلور انگیزههای حماسی، با همین رویکرد تحلیل شدهاست. فرهنگ حماسی در ایران که ریشههای عمیق پیشااسلامی داشته، در عصر اسلامی، در برابر سرکوبهای خلفا و سلاطین و ترکتازی قبایل مهاجم، مسیر تازهای از تابآوری سرسختانه را ایجاب کردهاست. همین رویکرد باعث شد، سیر حماسه در ایران اسلامی، وحدت دو بعد هویت ملی و ایمانی را که اتفاقا به شاهنامه فردوسی آغاز شده بود، تداوم بخشد. حتی «حماسهگرایی» به هنجار اعتقادی و نوعی فضیلت اخلاقی تبدیل شود که الهامبخش شکلگیری مفاهیمی چون دولت-ملت آرمانی باشد.