میگفت چند سالى با هم زندگى کردیم و چند سالى هست جدا شدهایم اما این سالهاى جدایى یک نکته را به من ثابت کرد که آن را اعتراف میکنم: پیدا کردن تکیهگاه مطمئن و همراهِ امن کارى بسیار دشوار است!
کارى به این ندارم که چرا کار ما به جدایى رسید و چه کسى مقصر بود! فقط این را میدانم که به مرور زمان فهمیدم معناى تکیهگاهِ امن در زندگى یعنى چه؟
تکیهگاه امن یعنى این که بتوانى با آرامش خیال و بدون نگرانى از تمسخر، آرزوهایت را برایش ترسیم کنى و از خیالى بودن آنها هم نترسى، چون او شنونده خوبى است. او میداند چطور با لبخندى تو را در رویاهاى دور و دراز همراهى کند به گونهاى که خود را در آن خیالپردازى تصور کنى. همراهِ مطمئن و امن یعنى وقتى اشتباه کردى بتوانى آن را به راحتى به او بگویى، حتى اعتراف کنى و نگران نباشى که یک روز همین اشتباه را به روى تو بیاورد. او حتى میداند که نباید ایرادات و نقاط ضعف خانوادگیات را بر صورت تو بکوبد.