ماهرخ زنی از تبار ترکمن صحراست که در سن جوانی با خطایی که از او سر میزند از شهر و خانواده رانده میشود. مردی به نام شریف به کمکش میاید و اورا با خود می برد. این داستان در اصل بصورت موازی پیش میرود. و همزمان با اتفاقاتی که در تهران برای مهتاب میفتد. در سویی دیگر در ماکو بر ماهرخ میگذرد. این دو خواهر سالها از هم دور هستند. و حتی از زنده بودن یکدیگر بی خبرند.