مامان بزرگ همیشه می گفت که حقیقت یک چیز ذهنی و وابسته به تصورات شخص است. هیچ وقت معنی این حرف مامان بزرگ را درک نکردم، تا زمانی که با تجربه ی شخصی خودم در زندگی مفهوم این حرف خردمندانه اش را فهمیدم. حقیقت من با شما یکی نیست، چون همه ی ما زندگی را به یک شکل تجربه نمی کنیم.عدالت هم مثل حقیقت است؛ آن هم ذهنی و وابسته به تصورات شخص است. برای همین خیلی از آدم هایی که مستحق مجازات هستند، هیچ وقت به آنچه لایقشان است نمی رسند و در این میان هم افراد خوب و شایسته ای هستند که به جنایات نادرستی متهم می شوند. این یک سیستم معیوب است؛ عدالت یک سیستم کثیف و درهم و برهم و ناقص است. اما اگر آدم های خوب این را بپذیرند که برای اجرای عدالت مسئولیت شخصی دارند چطور؟ آیا ما شانس بیشتری برای پاک سازی کل جهان برای مهار دروغگوها، متقلب ها و سوء استفاده کننده ها نخواهیم داشت؟ من نظراتم را درباره ی این موضوع خیلی آشکارا با کسی در میان نمی گذارم. اصلا چه کسی اهمیت می دهد؟ هر چه باشد من فقط یک خدمتکار هستم.