نگرانکنندهترین و همزمان گیراترین وعدهٔ پوپولیسم آن است که با ایجاد زنجیرهای همارز میان مطالبات بخشهای گوناگون اما پراکندهٔ معترضان به وضع موجود، میتواند موفق به بسیج نیروی لازم برای تغییر شود. به عبارت دیگر، پوپولیسم مدعی است که میتواند با پُر کردن اختیاری و اعتباری دالی تهی به نام «مردم» و شناسایی یک دشمن مشترک، تواناییهای از کفرفتهٔ اعمال حاکمیت مردمی را به وی بازگرداند. اکنون بهنظر میرسد که این واژه یا مفهوم خود به دالی تهی تبدیل شدهاست که هم در مقام درمانِ کاستیهای حکومت دموکراتیک و هم در مقام بزرگترین تهدید وجودی این نوع نظام سیاسی نشانده میشود. کتاب حاضر حاوی تأملاتی است در باب این تناقض، مشتمل بر ریشهیابی آن از طریق بازبینیِ رفتار کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوّم، بازخوانی تاریخ استعمار، تأثیرات برکشیدنِ دولت رفاه همچون راه حلّ ادغام اجتماعی گروههای کمبرخوردار در جامعه و نهایتاً غلبهٔ نئولیبرالیسم بر ذهن و زبانِ احزاب سنّتی در غرب. چاترجی بر این نظر است که رفع و دفع بحران حاکمیتهای مردمیِ امروز منوط به پیش کشیدن برنامههایی است در حوزهٔ آموزش، اشتغال و تأمین اجتماعی که فرصت تجربهٔ مردم همچون مرمملّت را فراهم آورند.