اهداف کلی ما در نگارش کتاب اجرا و شناخت این است که از محققان تئاتر و اجرا دعوت کنیم تا بسیاری از بینشهای علومشناختی را در آثارشان بگنجانند و پروژههای تحقیقاتی را از منظر مطالعاتشناختی بررسی کنند.
این کتاب سعی دارد نشان دهد مطالعاتشناختی چهارچوب معتبری را فراهم میآورد تا ارزش بالقوه و حقیقت نظریهها و رویکردهایی درک شود که در مطالعات تئاتر و اجرا به کار میروند. در واقع، علومشناختی برخی از رویکردهای نظری، از جمله نشانهشناسی سوسوری، روانکاوی لاکانی، شالودهشکنی، تاریخگرایی جدید، و نظریهگفتمان فوکو را زیر سوال میبرد. مفاهیم«ذهن تجسم یافته»، «ناخودآگاهشناختی»، «طرح همدلانه»، «مقولههای سطح پایه»، «استعارههای اولیه» و مفاهیم بنیادی نمایش در مطالعاتشناختی، ایدههای برشتی را به چالش میکشند و رویکردهای استانیسلاوسکی در بازیگری را غنی میسازند.
مطالعاتشناختی این امکان را دارد مه وجوه مشترک میان«تئاتر» و «اجرا» را براساس تعریفهای رایج پیدا کند.