اکنون برای ما زمانی رسیده است که جزء ریاضی فلسفه را با ایراد [مطالب] جوامع علم موسیقی به پایان بریم در بیان خود بر آنچه ذاتی علم [موسیقی] است بسنده کنیم؛ و به بیان روش این علم و اموری می پردازیم که فرع بر مبادی و اصول آن هستند؛ و گفتار خود را با بیان اصول عددی و فروع علم حساب طولانی نمی کنیم زیرا جست وجو دربارۀ این دو باید در صناعت عدد صورت گیرد. هم چنین این جست وجو باید طوری باشد که یا متنی بیابیم درباره آنچه با آن مواجه شده،ایم و یا آنکه خود محاسبه اش کنیم. ما به موسیقی از آن جهت توجه نمیکنیم که به وسیله ابعاد موسیقی به بیان آشکال سماوی و اخلاق نفسانی مینگرد؛ چرا که چنین نگرشی بر سنت کسانی است که نزد آنها علوم از هم متمایز نشده اند و همچنین برای آنان «ما بالذات» از «ما بالعرض» جدا نشده است گروهی بودند که فلسفۀشان قدیمی شده و آن 12 فلسفه بدون تلخیص شدن به دیگران به ارث رسیده است پس از این گروه دیگری به این گروه دوم اقتدا کردند کسانی که از ادراک فلسفه بی غل و غش کوتاه می آیند و به آن تفصیلی محقق افزوده اند و چه بسا گمراهی و غفلتی که 15 موجبش اقتدا ،است و [نیز] چه بسا سهو و اشتباههایی که حُسن ظن [و اقتداء] به گذشتگان پدید می آورد و موجب میشود تا آن غفلت به قبول بینجامد و چه بسا عادتی که مانع از درک حقیقت می شود؛ و چه بسا مساعدتهایی که 18 موجب عدم تأمل می گردد.