محسن حمید گفته است که ایده «آخرین مرد سفیدپوست» بر اساس تجربه او پس از یازده سپتامبر شکل گرفت، وقتی او بسیاری از مزایای سفیدپوستها را که پیشتر، به دلیل تحصیلات و به اعتبار شغلش (به عنوان مشاور مدیریت در مک کینزی) داشت، از دست داد.
در این داستان، پس از یک دوره ناآرامی و وقتی پوست بیشتر مردم، تیره شد، نوعی آرامش برقرار میشود. حمید در پایان کتاب، خواننده را به دورانی میبرد که سفیدپوستی، خاطرهای دور است و از مخاطب دعوت میکند دنیایی فرانژادی را تصور کنند.