"نیکوس کازانتزاکیس "در این کتاب که ابتدا به صورت یادداشتها و گزارشهای پراکنده به طبع رسیده بود شرح سفر خود را به ایتالیا، قبرس، فلسطین و مصر باز میگوید .او طی سالهای 1926و 1927به این سرزمینها سفر کرد .کازنتزاکیس در این سفرها، علاوه بر ذکر مشاهدات و پارهای از آداب و سنن ملل یاد شده اندیشههای خود را نیز عیان میسازد .برای نمونه، بخش آغازین سفر به "ایتالیا " این گونه به فارسی ترجمه شده است" :نخستین چهرهای که در ایتالیای فاشیست انتظارم را میکشد، سیمای سرشار از تواضع و عاطفه سن فرانسیس اسیزی بود . اسپانیا را به نیت حضور در جشن هفتصدمین سال میلاد او بیدرنگ ترک گفته بودم . موسولینی این روز را تعطیل ملی اعلام کرد .گویی، رهرو طریقت فقر، تسلیم و عفاف، خود نیز به جرگه پیراهن سیاهها پیوسته بود .در چنین روزهایی چه بسیار روزنامهنویسان و فیلسوفانی که وظیفه خطیر کشف فضایل قدیس را در خصایل رفتاری نیروهای مسلح فاشیسم بر دوش داشتند...از اسیزی تا روم دختر ماده گرگ پس از سن فرانسیس مشتاق دیدار موسولینی بودم .تاکنون تنها دو راه برای دیدن روم میتوانستی بیابی :الف :به سان گوته با نخستین پیکرهها و شگفتی مشاهده ویرانههای باستانی در آغوش توده زنده مردم و خانههاشان و تجدید خاطراه فاضلانه تمدن کهن .ب :چون لوتر با خشم و نفرتی ژرف نسبت به مردان کلیسا، در رویای رومی دیگر، بکسره زهد و فضیلت ."...