داستان زندگی پرماجرای مناطق مابین گروئنلند و آلاسکا... آن سال زمستان زود فرا رسید. سرما و یخبندان ناگهانی در همان هفته های اول ماه سپتامبر، تمام آلاسکا را فراگرفت. همه می دانستند که نه تنها مهاجران اسکیمو، بلکه همه کسانی که به نحوی در این سرزمین به کار چوب بری، شکار حیوانات، شکار نهنگ و اسب و سگ آبی مشغول بودند، غافلگیر شده و در محاصره این سرما و یخبندان ناگهانی قرار گرفته اند. در چنین اوضاع و احوالی بود که دکتر مک آلن به خاطر مطالعات انسان شناسی مأمور شد به همراه کاپیتان تانل به آلاسکا برود. بسیاری از افراد با تجربه این سفر را بی حاصل و بسیار هم خطرناک می دانستند، اما جارویس بدون آنکه آن را جسارت و تهور فوق العاده ای به حساب آورد تصمیم گرفت با دکتر همراه شود. با این حال، هیچ کدام از آنها از دشواریها و ماجراهای خطرناکی که در انتظار آنان بود، خبر نداشتند...