پری تا نیمه از آب بیرون آمده بود و موهای بلندش را روی سینههای صدفیاش ریخته بود و شانه میکرد. چند مروارید به گیسهایش چسبیده بود و زیر نور آفتاب میدرخشید. داد زده بود: «اگه آدمیزاد بودی عروسم میشدی.»