«شفاگر جنون» داستان طنز و غمانگیز گروهی از دوستان جوان و تلاش بیپایانشان برای رسیدن به حس رضایت است. عمر، عابد و پیو سه همخانهاند که از نقاط مختلف دنیا برای تحصیل به آمریکا آمدهاند. عمر اهل استانبول و دانشجوی دکتری علوم سیاسی است. او خود را به سرعت با فرهنگ آمریکا وفق میدهد و عاشق خانم شکلاتساز روشنفکری به نام گیل میشود که به خودکشی تمایل دارد. گیل اهل آمریکا و با فرهنگ خود بیگانه است و در تلاش برای یافتن هویت خود، از این شاخه به آن شاخه میپرد. عابد بیوتکنولوژی میخواند و نگران زندگی بیقیدانه عمر، بازدید سرزده مادرش از خانهشان و وجهه کشورش است. او در تلاش است تا رابطهاش را با نامزدش در مراکش حفظ کند. پیو مکزیکی است و اگرچه از اجسام تیز وحشت دارد، دندانپزشکی میخواند و با خاندان پرجمعیت آلگره، نامزدش، و رفتارهای خود آلگره درگیر است. با گذشت زمان، رابطه این دوستها با یکدیگر تغییر میکند و تصوراتشان از خودشان، کشورهایشان و فرهنگ مسلط را به چالش میکشد. «شفاگر جنون» (با نام ترکی برزخ) یک سفر اکتشافی خواندنی درباره عشق، رفاقت، فرهنگ، ملیت، غربت و حس تعلق خاطر است.