پدر گفت: ببین خلبان اون هواپیما تو رو این پایین دیده بچه های دیگه رو هم تو جاهای دورتر از اون بالا دیده الان که از اینجا رد می شد گفت بذار رنگین کمون رو ببرم به بقیه ی بچه های دیگه هم نشون بدم اون رنگین کمونو برده اما دوباره پسش میاره تا ما بازم ببینمیش.
آریو به آسمان خیره شد و دستهای کوچکش را بالای ابروهایش گذاشت تا آفتاب چشمش را نزند و داد زد عمو خلبان رنگین کمون منو زودی بیار!