وقتی جنین ابتدا ایستاد، نمی دانستم آیا می خواهد بیمار شود و یا جیغ بکشد. رنگش پریده بود و می لرزید، اما چشمانش خشمی را به نمایش می گذاشت. استخوان های ترک برداشته زندگی اش را پدر و مادرش رو کرده بودند. او همه چیز را به هم می ریختف از این جهت پدر و مادرش او را به یکی از همایشهای پدرم در زمینه مهارت های زندگی آورده بودند تا شاید جوابی برای مشکلات او پیدا کنند.