نام «کتابهای طلایی» را شنیدهاید؟ نشنیدهاید؟ حق دارید. نسلهای امروز از این سری کتابهای مشهور نسلهای دیروز خیلی مطلع نیستند. احتمالاً اگر از کتابخوانها و کتابخواندههای نسل قبل، از پدران و مادرانتان بپرسید، خاطرهای از آشنایی و دوستی و الفت خود با این کتابها برایتان تعریف میکنند. کتابهایی که در «مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر» عبدالرحیم جعفری منتشر میشد و نسلی نوپا را پابهپای خودش با کتاب آشنایی داد و همراه کرد. عمدهٔ این کتابها ترجمهٔ نوجوانِ آن روزگار و ویراستار و فرهنگنویس نامدار امروز است: محمدرضا جعفری. شماری از صاحبنظران، زبان و لحنهایی را که مترجم در روایت این کتابها به کار برده است، از نمونههای درخشان و مؤثر ادبیات کودک و نوجوان تلقی کردهاند. کودکان و نوجوانان از راه این کتابها با بزرگترین داستانها و قصههای ادبیات جهان آشنا میشوند و به جهانی قدم میگذارند پر از شخصیتها و ماجراهای شگفت و اتفاقات حیرتانگیز. با سندباد بحری بادبان میگشایند و دریا به دریا میروند تا ناشناختهها را کشف کنند، با هفت کوتوله همقدم میشوند و میروند دیدنِ سپیدبرفی، با آرتورشاه و دلاوران میزگرد ملاقات میکنند و راهورسم قهرمانی و جوانمردی میآموزند، به دل اقیانوس میزنند و شکوه نهنگ سفید، موبیدیک، را نظاره میکنند. باز هم بگوییم؟ بهتر است خودتان کتابهای طلایی را دست بگیرید و ورق بزنید و بخوانید و به جمع هزاران کودک و نوجوانِ دیروز بپیوندید و در جهان این داستانها کنار آنها حاضر شوید. میپرسید: آیا این کتابها برای کودک و نوجوان امروز قدیمی نیست؟ میگوییم اگر بزرگترین آثار ادبی تاریخ بشر قدیمی شده باشد، این داستانها هم قدیمی شده است. بهباور ما این داستانها زنده و تازه و تپندهاند، تا ادبیات و تخیل و جستجوگری در روان انسان زنده است.