سوسیالیسم شوروی بر پارادوکس هایی استوار بود که با تجربه عجیب فروپاشی آن سرانجام آشکار شد. برای مردمی که در آن سیستم زندگی می کردند، فروپاشی هم کاملا غیرمنتظره و هم کاملا غیرمنتظره به نظر می رسید. در لحظه فروپاشی ناگهان آشکار شد که زندگی شوروی همیشه به طور همزمان ابدی و راکد، نیرومند و بیمار، تیره و تار و پر از نوید به نظر می رسید. اگرچه این ویژگی ها ممکن است متقابلا منحصر به فرد به نظر برسند، در واقع آنها متقابلا سازنده هم بودند. کتاب همواره مستدام سپس نابود پارادوکس های زندگی شوروی را در دوره سوسیالیسم متأخر (دهه 1960-1980) از نگاه آخرین نسل شوروی بررسی می کند. الکسی یورچاک با تمرکز بر دگرگونی عمده دهه 1950 در سطح گفتمان، ایدئولوژی، زبان و آیین، ظهور معانی، جوامع، روابط، آرمانها و پیگیریهای پیشبینی نشده متعددی را دنبال میکند که این دگرگونی متعاقباً امکانپذیر ساخت. تحلیل تاریخی، مردمشناختی و زبانشناختی او برگرفته از مطالب قومنگاری غنی از سوسیالیسم متأخر و دوره پس از شوروی است. با ظهور مدل سوسیالیسم شوروی جایگزینی برای گزارشهای دوتایی ارائه می شود که آن سیستم را به عنوان دوگانگی فرهنگ رسمی و فرهنگ غیررسمی، دولت و مردم، خود عمومی و خود خصوصی، حقیقت و دروغ توصیف میکنند و این واقعیت مهم را نادیده میگیرند که برای بسیاری از شهروندان شوروی، ارزشهای بنیادی، آرمانها و واقعیتهای سوسیالیسم به طور معمول از قوانین اصلی و واقعی سوسیالیسم تجاوز کرده بودند.