«پاوانا» بیان خاطرات دو نفر با نام «جان امل نانتوکت» و «چارلز ملویل اسکامون» در خصوص کشف گذرگاه مخفی و پناهگاه نهنگهای خاکستری است که مدتها به صورت راز بوده است. «جان، اهل نانتوکت» بعد از گذشت سالها به یاد مکانی میافتد که اولین بار ملوان چارلز ملویل اسکامون آنجا را کشف میکند. آن زمان نانتوکت نیز با او همراه بوده است. نانتوکت با یادآوری خاطرات از کشف گذرگاه احساس پشیمانی میکند، چون از آن پس همة کشتیها از همهجا میآمدند و نهنگها را شکار میکردند. آن محل، مکانی بود که نهنگها بچههایشان را به دنیا میآورند و ماده نهنگهای پیر برای مردن به آنجا بازمیگشتند. این داستان از یک ماجرای واقعی الهام گرفته شده و پیکار نابرابر بین شکارچیهای نهنگ و غولهای دریاها را آشکار میسازد.