...از آنجایی که امروزه اجبار و اراده و الزام و ضرورت در پس توسعه جا خوش کرده است یعنی دیگر توسعه نه تنها ارادی و دلبخواهی نیست بلکه اجباری و جبری و قهری و الزامی است، دیگر بر کشوری سزاور و شایسته نیست که خود را از پیشرفت و آبادانی و ترقی و توسعه محروم کند چون تمامی کشورها به جز معدودی کشورهایی با نظام سیاسی بسته، چهارنعل به سمت توسعه و پیشرفت و آبادانی میتازند چون به نیکی دریافتهاند که اگر از مسیر توسعه عقب بیفتند باید هزینه گزافی برای این رخداد و رویداد هم در سطح ملی و هم در سطح بینالمللی بپردازند. در سطح ملی به دلیل تنزل امنیت، رفاه اجتماعی، عدالت اجتماعی و آزادی و در یک کلمه مطلوبیتهای اجتماعی جمعی، مشروعیت و مقبولیت خود را از کف میدهند و در سطح بینالمللی به دلیل واپسماندگی و عدم تحقق توسعه باید هژمونی و سلطه کشورهای پیشرو را چه به هنگام صلح و آرامش و چه به هنگام جنگ و جدال پذیرفته و از رهگذر این خفت و خواری و سرافکندگی و سرشکستگی خود را با تمام وجود تجربه کرده و تعبیری، به جان بخرند.
(برگرفته از متن ناشر)