امروز کار مبنا و محور اکثر قریببهاتفاق جوامع در سراسر جهان است. کار هم مبنای نظم اجتماعی است و هم عامل اصلی تعیین جایگاه افراد در جامعه. اما اهمیت یافتنِ امر تولید باعث شد که مفهوم کار جای خود را به مفهوم شغل بسپارد و این دو مفهوم اغلب همسان با یکدیگر انگاشته شده و در جای یکدیگر استفاده میشوند. اینگونه جایگزینی نه کاملاً ممکن است و نه مطلوب. بر کار دو معنا مترتب است، یکی همچون فعالیتی که هدفی بیرون از خود دارد و دوّمی همچون فعالیتی خودپا که فارغ از هر چیز دیگری بهخودیخود دارای هدف است. جایگزینی مفهوم شغل با مفهوم کار جز تأکید بر معنای اوّل بهقیمت فراموشیِ کامل معنی دوّم نتیجهای ندارد. ادعای طرح برنامهٔ تضمین شغل که در این کتاب معرفی شده آن است که میتواند بر فراموشی نامبرده فائق آید و از این طریق بر مشکل بیکاری غلبه کند. پیوندی که به گفتهٔ نویسنده میتوان میان راهکارهای ارائه شده در این برنامه و حلّوفصل معضلات و مشکلات عدیدهٔ حاصل از تباهی محیط زیست برقرار کرد، اهمیّت توجه به این برنامه را دوچندان میکند.